20 خرداد 1391 روزنامه اعتماد

گفت و گو با دکتر محمد علی اسلامی ندوشن به مناسبت انتشار جلد چهارمِ «روزها»

روزهای اختناق

محمد صادقی

 

دکتر محمد علی اسلامی ندوشن در کتاب «روزها» که جلد چهارم آن به تازگی و از سوی انتشارات یزدان راهی بازار کتاب شده به روایت زندگی خود (سال های پس از کودتای 28 مرداد تا انقلاب ایران) پرداخته و فضای پس از کودتا را چنین وصف می کند:«چون برگشتم، تهران بعد از کودتا حالت بق داشت، در خود فرو رفته. بُهتی که بر کشور حکمفرما شده بود، مردم را به اطاعت و انضباط فرا می خواند، ولی پنهان نمی ماند که نوعی حالت کدورت و جِرم گرفتگی بر روح مردم حاکم است. حالت رضا به قضا. من چون در دوران مصدق از ایران دور بودم، تجربه دست اول از آن نداشتم، ولی می شنیدم که ایران سرزنده و پر هیجان بوده، ایرانی احساس می کرده که بازیافت شخصیت کرده...» و در مقدمه کتاب تصریح می دارد که حکومت پیشین، یعنی آخرین سلسله شاهی ایران، خود بزرگترین مسبّب سرنگونی خود گشت و مخاطبان را به اندیشیدن درباره زوال آن حکومت و فروپاشی اش فرا می خواند... در گفت و گویی که پیش رو دارید (و در فرصتی کوتاه به دلیل اینکه نویسنده کتاب راهی سفر به کانادا بود) پرسش هایی را درباره این اثر تازه انتشار یافته با وی در میان گذاشته ام.

 

جلدِ چهارمِ کتابِ «روزها» دورانی حساس در تاریخ معاصر ایران را در بردارد (از 28 مرداد 1332 تا 22 بهمن 1357) جنابعالی در بررسی این دوران نقش حکومت پهلوی را در سرنگونی اش بسیار برجسته می پندارید (مهندس مهدی بازرگان نیز در کتاب انقلاب ایران در دو حرکت، شاه را رهبر منفی انقلاب می خواند) می خواستم قدری در این باره بیشتر توضیح بدهید؟

 

چون در آستانۀ سفر هستم و فرصت کمی در پیش است، به اختصار می گویم؛ یک حکومت نادان خود موجب زوال خود را فراهم می کند. بعد از کودتای 28 مرداد، سه خاصیّت در حکومت بود که او را آرام آرام به نابودی کشاند: 1- بیش از حد بر تجدّد صنعتی تکیه کرد، و این برای ملّت ایران قابل جذب نبود. 2- بیش از حد دستخوش غرور شد و نارضایتی خاموش مردم را دست کم گرفت. 3- همۀ نیروی خود را متوجّه حفظ موجودیّت خود کرد و نیازهای اصلی ملّت را نادیده گرفت.

چو تیره شود مرد را روزگار                

همه آن کند کِش نیاید به کار

 

 

 

به تعبیری در این کتاب، و در نگاه به رخدادهای سیاسی و اجتماعی ایران، تندروی ها، افراط گرایی ها و چپ گرایی ها را خسارت بار ارزیابی کرده اید و می توان گفت اشاره ای هم به سایه سنگین گفتمان چپ بر فضای روشنفکری ایران در آن روزگار دارید... به نظرتان چه دلایلی به بروز چنین کنش ها و گرایش هایی می انجامد؟

 

اگر سؤال را درست متوجّه شده باشم باید بگویم که حکومت از اتّخاذ یک مشی مستقیم دور شد. هم می خواست قدری از چپ به کار اندازد و هم قدری از راست. به خیال خود دنیا به دو گرایش چپ و راست تقسیم شده بود، و او با خود می گفت ما از هر دو سهمی داریم، پس خیالمان راحت است. از این رو پشتیبانی همۀ طبقات را از دست داد، چون اصالت در کار نبود، نه طبقۀ سنّتی سرمایه دار، نه طبقۀ کارگر، نه طبقۀ روشنفکر و دانشجو، از او پشتیبانی داشتند.

 

در میان نشریه هایی که با آنها همکاری داشته اید، نوشته های خود را بیشتر به مجله «یغما» می سپرده اید. «یغما» از چه ویژگی هایی برخوردار بود که مایل بودید مطالب خود را در اختیار آن قرار دهید؟

 

مجلّۀ «یغما» یک نشریّۀ نجیب و بی ادّعا بود. تعدادی قلم­های وزین با آن همکاری داشتند و شخص مرحوم حبیب یغمائی، مدیر مجلّه هیچ قصد امتیازیابی از مجلّۀ خود نداشت و این قدری در میان مطبوعات آن زمان نادر بود. من در یغما، بیشتر از هر نشریۀ دیگری احساس آرامش خاطر داشتم.

 

سال های پس از کودتای 28 مرداد در فضای فرهنگی و ادبی ایران (بویژه در میان شاعران) دو جریان را پدید می آورد که دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی در بررسی درونمایه ها و تم های حاکم بر آن، مساله ستیزِ «امید» و «ناامیدی» را با پرچمداریِ شعرِ سیاوش کسرایی و مهدی اخوان ثالث، برجسته می سازد، که هر دو را می توان واکنش هایی به فضای جدید سیاسی و اجتماعی ایران در نظر آورد... جنابعالی آن وضعیت را چگونه ارزیابی می کنید؟ فضایی که اگر دقت کنیم، هر چه پیش می رود، وجه اعتراضی در آن نمایان تر می شود.

 

شعر معروف به «نو» بعد از کودتای 28 مرداد شروع به بالیدن کرد. چون فضای سیاسی بسته بود، سخن گفتن محتاج به کنایه و ایهام بود. و این همان روش بود که در شعر نو به کار گرفته شد. بطور کلّی در این نوع شعر، دو رگۀ اصلی است: یکی امید به آینده، که آبشخورش اندیشۀ چپ است، و دیگری دلزدگی از وضع موجود که فضای کودتای 28 مرداد ایجاد کرده بود. من این را در مقالۀ «چند نکتۀ گفتنی و ناگفتنی دربارۀ ادبیّات معاصر» تذکّر داده ام که سالها پیش چاپ شد. (در یکی از کتابهای من که الآن نظرم نیست کدام بود)

 

ورود جنابعالی به دانشگاه تهران و تدریس در آنجا، همزمان با قرارگرفتن پروفسور فضل الله رضا در مقام ریاست دانشگاه تهران و گشایشی که وی بوجود آورده بود، صورت می پذیرد، فضای دانشگاه در آن روزها چگونه بود و چرا حضور پروفسور رضا در آن مسئولیت تحمل نشد؟

 

دانشگاه در آن زمان در جوشش بود. تظاهرات به راه می افتاد و شعارهای تند داده می شد. پروفسور رضا با سوابق علمی ای که داشت فرا خوانده شد تا آرامشی برقرار گردد و نتیجه هم بخشید. ولی چندی بعد باز لازم شد که دست محکم تری به کار افتد. از این رو دوران پروفسور رضا که دوران به نسبت آرام دانشگاه بود، کوتاه بود و تشنّج از سر گرفته شد.

 

گویا پس از انقلاب دو نامه به مهندس مهدی بازرگان نوشته اید، این دو نامه را در چه زمانی نوشتید و موضوعی که با وی در میان گذاشتید و همچنین، پاسخ وی چه بود؟

 

در آستانۀ رفراندم سال 58، نامه ای به آقای مهندس بازرگان نوشتم، و به توضیح چند نکته پرداختم. چند سال بعد که آقای مهندس بازرگان کتاب «انقلاب در دو حرکت» را منتشر کردند، وجه شباهتی میان بعضی مطالب آن کتاب و آن نامه یافتم، و نامۀ دیگری خدمت ایشان، همراه کپی نامۀ قبلی ارسال داشتم. ایشان در پاسخ اظهار تأسّف کرده بودند که چرا آن نامۀ قبلی را منتشر نکردم، ولی من آن زمان موقعیّت را برای انتشار آن مناسب نمی دیدم.

 

در بخشی از کتاب «روزها-جلد چهارم» درباره محمد علی جمالزاده هم مطلبی نوشته اید. یکی از آثار بحث برانگیزِ جمالزاده کتاب «خلقیات ما ایرانیان» است که همچنان موافقان و مخالفانی دارد، زیرا در آن کتاب وی با نگرشی انتقادی به فرهنگ، اخلاق و روحیه مردم ایران می پردازد. نظر جنابعالی درباره آن کتاب چیست؟

شرح ملاقات های خود با آقای جمال زاده را در «روزها» آروده ام. ایشان به من محبّت داشتند، و نامه های چندی از ایشان در دست دارم. ولی البتّه در مورد کتاب «خلقیّات ما ایرانیان» و مقاله های دیگری که این جا و آنجا دربارۀ جامعۀ ایرانی منتشر کردند، اختلاف نظر بود، اختلاف از این جهت که من می گفتم باید به ریشه ها رفت و شرایط زندگی ایرانی را در نظر گرفت. در این باره مقاله ای هم نوشتم تحت عنوان «نفی حکمت مکن از بهر دل عامی چند» که در مجلّۀ ایرانشناسی چاپ واشنگتن و یکی از کتابهایم انتشار یافته است.

 

تاکنون دو جلد از «داستان های شاهنامه» با مقدمه های جنابعالی منتشر شده است، جلدهای دیگر این مجموعه، چه زمانی منتشر خواهد شد؟

 

در این سلسله کتابها که ده جلد است عرضۀ تازه ای از شاهنامه صورت می گیرد، بدین معنی که ده داستان اصلی شاهنامه با خوشنویسی و چاپ بسیار نفیس از جانب انتشارات کلهر به چاپ می رسد و تاکنون دو جلد آن که «بیژن و منیژه» و «رستم و سهراب» باشد، به بازار آمده است و بقیّه در راه است. تنظیم و توضیح و مقدّمۀ کتاب با من است. این چاپ با نفاستی که دارد آنگونه است که سزاوار کتابی چون شاهنامه باشد.