نگاهی به این ور آب در سفرنامه اون ور آب
محمد صادقی
1 امیرکبیر که از اصلاح گران ایران به شمار می آید، به فرمان ناصرالدین شاه و به دست حاجب الدوله که برکشیده شخص امیر بود، رگ هایش گشوده شد، در حالی که حاجب الدوله رشد خود در دستگاه حکومتی را مدیون توجه امیر بود. هنگامی که ستارخان در پارک اتابک همراه با نیروهایش مستقر بود، دستور خلع سلاح مجاهدین صادر شد، اما مجاهدین آذربایجان از تسلیم اسلحه ها خودداری کردند و این آغاز یک درگیری خونین داخلی را رقم زد، به گفته خود ستارخان (امیرخیزی در خاطراتاش نقل میکند) او به وسیله یکی از نزدیکانش از پشت سر هدف گلوله ای قرار می گیرد و در اثر همان زخم زمین گیر می شود و تا پایان عمر خانه نشین می گردد. رئیس علی دلواری هم که در برابر تجاوز نیروهای انگلیسی به خاک ایران مقاومت نشان می داد و شجاعانه به مقابله با آنان می پرداخت، سرانجام نه به دست انگلیسی ها که به دست یک ایرانی از پای درآمد. میرزا کوچک خان نیز که زمانی از سوی یارانش، احسان الله خان و خالوقربان، متهم به مسامحه با دولت می شد پس از اینکه رشت در اختیار یاران دیروز درآمد، به جنگل پناه برد. سرانجام هم کار به جایی رسید که احسان الله خان به روسیه گریخت و خالوقربان رشت را تسلیم نیروهای دولتی کرد. میرزا کوچک خان همراه با افرادی چون حسن خان آلیانی (معینالرعایا) و گائوک آلمانی، پس از تسلیم تمام نیروها، به سمت خلخال راهی شد. حسن خان از نیروهای دولتی تامین گرفت و میرزا را در سرمای کوهستان تنها گذاشت. میرزا و گائوک به راه خود ادامه دادند ولی در اثر شدت سرما در گردنه اسالم از پای درآمدند و سپس، سر میرزا توسط خالوقربان به سردار سپه تقدیم شد. در نهضت ملی نیز هنگامی که پس از قیام ملی سی تیر جنبش در اوج قرار داشت، سهم خواهی ها، بدخواهی ها، بی تدبیری ها و خیانت های یاران دیروز نهضت مانند؛ مظفر بقایی، حسین مکی، حائری زاده و... زمینه را برای واردآوردن ضربه ای سهمگین به دولت دکتر محمد مصدق (از سوی ائتلاف سیاه یعنی ارتش، دربار و انگلیس-آمریکا) فراهم آورد... در این پایان بندی ها که بیندیشیم، ضربه های داخلی (از نیروهای خودی) بیش از هر چیز به چشم می آید. از این نمونه ها در تاریخ ایران و بویژه پس از مشروطیت تاکنون، باز هم می توان سراغ گرفت، اما مقصود من این است که ما تا چه اندازه به نقد «خود» پرداخته ایم و تا چه اندازه به نقد دیگران؟ به نظر می رسد بیشتر از دست دیگران نالیده ایم تا از دست آشنا، و گویا این حکایت هم قدیمی است، و تنها به این صد و پنجاه سال اخیر محدود نمی شود! و در آثاری که با تحلیل تاریخی و تاریخ نگری فراهم آمده است می توان آن را از جنبه های گوناگون، در دیروز و امروز بررسی کرد.
2 در کتاب «سفرنامه اون ور آب» که گزارش سفر دکتر پرویز رجبی به کانادا و به تعبیری جامعه شناسی مهاجرت است، از یک سو با سفرنامه ای شیرین و خواندنی مواجه هستیم، و از سویی نیز، با «خودمان» مواجه می شویم، و به نظرم قصد اصلی نویسنده نیز جز این نبوده است. زیرا ذره بین را از روی ما بر نمی دارد. دکتر رجبی همان دم که در هواپیما نشسته و در آغاز سفر است، این را صمیمانه با مخاطبان در میان می گذارد:«من اگر در سفرنامه ام درباره خانه های خودمان که در سینه آسمان به یادشان افتاده ام ننویسم، چگونه خواهم توانست از خانه و کاشانه دیاری دیگر بنویسم. مگر می شود به بهانه سفر به اون ور آب این ور آب را ندید از اوج آسمان؟... نه! بنا نیست که سفرنامه من تنها به اون ور آب بپردازد. من از این ور آب هستم. با همه ریشه هایم.» اما در نظر داشته باشیم که رویکرد وی، انتقادی است و برای همین در پیشگفتار کتاب از مخاطبان اجازه می خواهد که یک بار از جایی دور نگاه شان کند:«می دانم که بسیاری به خود حق خواهند داد که از انتقادهای بسا تلخ من در گله باشند.» از این رو در ابتدا با پژمان بختیاری همصدا می شود:«من ای مردم شما را دوست دارم...» و تصریح می کند که:«هرگز شما را فدای دوستی نخواهم کرد و عیب بین شما خواهم بود و سوگند که نه عیب جویتان...» و با چنین نگرشی، به سراغ رفتار ما، معماری ما و... رفته و جدا از خوشایندها و بدایندهای مخاطبان، حرف های خود را می زند. این سلوک دکتر رجبی مرا به یاد مقاله «معنویت و آزادی» اثر مصطفی ملکیان می اندازد. به باور ملکیان، انسان معنوی، سخت دلمشغول اصلاح خود است و ذره بین خود را مدام بر روی خود نهاده و پیوسته خود را زیر ذره بین می بیند نه اینکه نقص های ذهنی، اخلاقی و معنوی خود را فراموش کرده و دیگران را زیر ذره بین بگذارد، به تعبیری انسان معنوی، به خود بدبین و به دیگران خوشبین است. انسان معنوی، شرط گریزناپذیر استکمال نفسانی و رشد اخلاقی را آزادی دانسته و از این رو، پیش از هر چیز و بیش از هر چیز، آزادی را پاس می دارد و باور دارد کسی خیرخواه انسان ها ست که آزادی را حرمت می گذارد...
3 دکتر رجبی همان طور که خود می گوید، در نگاه به مسائل ایران با آنچه در کتاب «جامعه شناسی خودمانی» بیان شده موافق است، و چند جا به این نکته اشاره می کند که نشان دهنده امانت داری و صداقت اوست. به نظرم کتاب «سفرنامه اون ور آب» در امتداد کتاب «جامعه شناسی خودمانی» قرار دارد و آن کتاب نیز که در این سال ها خوش درخشیده و مخاطبان فراوانی یافته، در امتداد آثاری همچون؛ ستارگان فریب خورده نوشته فتحعلی آخوندزاده، خلقیات ما ایرانیان نوشته محمد علی جمال زاده، سازگاری ایرانی نوشته مهندس مهدی بازرگان و چرا عقب مانده ایم؟ (جامعه شناسی مردم ایران) نوشته علی محمد ایزدی قرار می گیرد، که جا دارد در بررسی مشکلات و آسیب شناسی ناکامی ها در مسیر پیوستن به دنیای جدید، نسبت به این آثار نیز غفلت نورزیم و البته به چنین آثاری هم اکتفا نکرده و با نگاهی محققانه به درمان نظر داشته باشیم. تاریخ را با دقت خوانده، از آن درس بگیریم و در مسیر عقلانیت گام برداریم تا شاعر خوش ذوق و دانای سرزمینمان علیرضا شجاع پور دیگر شعر «در دفتر تاریخ» را برایمان زمزمه نکند، به فکر سرودن غزلی نو بیفتد و ما را به دفتری دیگر از شعرهای زیبایش فراخوانَد.