مجله مهرنامه، شماره 19، 30 بهمن 1390


پایان رنج های رجبی

محمد صادقی

 

دست من کوتاه نیست

کهکشان دور است

پس با جا به جا کردن چند خاطره

جا باز می کنم برای کهکشان

در دیوار رو به رو

و دیوارم را چراغان می کنم

حالا نوبت غربت کهکشان است!

برگرفته از دیوارنوشت های پرویز رجبی

 

پرویز رجبی در آخرین ساعت های روز 21 بهمن 1390 چشم از جهان فرو بست، اما این پایان زندگی او نبود. قلبی که سرشار از مهر، شفقت و عشق باشد، نمی ایستد و این آغازی دیگر در زندگی پاک و معنوی او خواهد بود که به حق می توان گفت به اندازه یک «نهاد» و «مرکز پژوهشی» به فرهنگ کشورش خدمت کرد و زندگی دیگری را در قلب مردم ایران آغاز...

دکتر پرویز رجبی (تاریخ پژوه، نویسنده، شاعر و مترجم) در سال 1318 و در یکی از روستاهای قوچان چشم به جهان گشود. کودکی خود را در روستای آق کند (بین میانه و زنجان) گذراند و در همان جا به مدرسه ابتدایی رفت. مدتی به دلیل فعالیت های سیاسی پدرش مجبور به ترک کشور و همراه با خانواده راهی شوروی شد. پس از بازگشت در شهر مشهد دیپلم خود را گرفت و برای آموزگاری به زادگاه خویش رفت. مدتی هم در تهران و در بانک صادرات مشغول به کار شد و در سال 1342 با کمک یک قاضی دادگستری برای ادامه تحصیل به کشور آلمان رفت و در دانشگاه گوتینگن در زمینه تاریخ و ایرانشناسی پژوهش های خود را گسترش داد. پس از بازگشت به ایران برای تدریس در دانشگاه اصفهان پذیرفته شد اما به دلیل مزاحمت های ساواک اصفهان نتوانست کار علمی خویش را ادامه دهد و مدتی بعد نیز از دانشگاه اخراج شد. سرانجام مرکز تحقیقات ایرانشناسی را در سال 1353 پایه گذاری کرد که آن هم بعد از انقلاب تعطیل شد و چون اجازه تدریس در دانشگاه را نیز نداشت، با همراهی همسر دانشمندش دکتر لیلی هوشمند افشار مهدکودکی را در تهران تأسیس کرد. بسیاری از شهروندان تهرانی از مهدکودک «لیلی» خاطره های خوشی به یاد دارند، خاطره هایی که با نام دو عاشق؛ پرویز و لیلی، گره خورده است... همچنین وی پس از پیروزی انقلاب، مجله «فردای ایران» را نیز منتشر کرد که خود مدیرمسئول و سردبیر آن بود. این مجله با آثار افرادی همچون؛ ایرج افشار، محمد قاضی، پرویز شهریاری، نازی عظیما، فرهنگ رجایی و... و شعرهایی از سید علی صالحی، ژاله اصفهانی، منوچهر آتشی و... منتشر می شد که به نظر می رسد، کمتر به آن پرداخته شده و بی تردید از پربارترین مجله های فارسی زبان محسوب می شود. او در این مجله داستان هایی را از گونترگراس (چپ دست ها)، هانزاریش نوساک (نشانه)،سلاو امیرمروژک (شحنه)، هورست بینک (صداهایی در تاریکی)، ماکس فریش (داستان ایزودور)، زیگفرید لنتس (شب در هتل)، هانر بندر (نونی) و... هم ترجمه کرده که یکی از بهترین و خواندنی ترین بخش های آن مجله می باشد. دکتر رجبی در سال 1367 بار دیگر به آلمان رفت و در دانشگاه های «ماربورگ» و «گوتینگن» به پژوهش و تدریس پرداخت و پس از بازگشت برای چند سال هم ریاست بخش ایران شناسی مرکز دایرة المعارف اسلامی را بر عهده گرفت. پرویز رجبی آثار ارزشمندی پدید آورده که می تواند مردم ایران، بویژه اهالی فرهنگ، تاریخ و اندیشه را همچون فانوسی در جاده های پر پیچ و خم و بی انتها به هزاره های گمشده، رهنمون سازد. از کتاب هایی که پدیدآورده می توان به؛ «ترازوی هزارکفه»، «کریم خان زند و زمانه او»، «جشن های ایرانی»، «معماری ایران در عصر پهلوی»، «سده های گمشده»، «هزاره های گمشده» و... از ترجمه هایش به؛ «ماه عسل ایرانی» نوشته ویلهم لیتن، «مارکوپولو در ایران» نوشته آلفونس گابریل، «یافته های نو» نوشته والتر هینتس، «از زبان داریوش» نوشته هاید ماری کخ و... از داستان هایش به؛ «لاهوت»، «سیمرغ»، «دشنه و سیب گمشده» و... و از شعرهایش به کتاب «دیوارنوشت ها» اشاره کرد که کارنامه علمی و فرهنگی او را بیشتر می نمایاند. هرچند در سال 1379 سکته مغزی بخشی از توان جسمی او را کاست و نمی توانست تحرک چندانی داشته باشد، پژوهش های علمی خویش را با کوشش و جدیت پی گرفت زیرا قلب اش برای مردم سرزمین اش می تپید و اوج این عشق و علاقه را خود به زیبایی در اردیبهشت 1386 و در «شب بخارا» که برای بزرگداشت خدمات علمی و فرهنگی او بر پا شده بود، چنین ابراز داشت:«همواره در خدمت ملت خود خواهم بود و حتی اگر دست نداشته باشم، خودکار را به دهان می گیرم و برای ملتم خواهم نوشت.» و البته از آن زمان که به دلیل سکته مجبور بود، بیشتر بنشیند، و بنویسد، (و از سفر رفتن که یکی از علاقه هایش بود به اجبار محروم شود و کمتر مجال یابد) شاید تنها مخاطبِ آشنای او همان «دیوار رو به رو» بود، تا در دنیایی که به دلیل گسترش ارتباطات روز به روز کوچک و کوچک تر می شود واقعیت تلخی که به تعبیری می توان آن را «ازدحام تنهایان» خواند را در شعرهای خویش زمزمه کند و اندکی از هجوم خالی پیرامون اش رها گردد.

"هزاره های گمشده را نوشتم

سده های گمشده را در دست تألیف دارم

گیرم که دهه ها و روزهای گمشده را هم نوشتم

چه کنم با حجم انبوه لحظه های گمشده؟"

همچنین در سالهای پایانی زندگی خویش «کاشان نگین انگشتری تاریخ ایران»، جلدی دیگر از «سده های گمشده» و شعرهایش را منتشر ساخت و با وجود بیمار سخت و آزاردهنده ای (سرطان) که مقاومت در برابرش به دشواری ممکن است، از روحیه ای پولادین برخوردار بود. چنانکه بسیاری از دوستانش هر گاه که پژمرده و افسرده می شدند، پناهگاهی جز خانه وی سراغ نداشتند که دیدار با او ثمری جز شادی، نشاط و طراوت دربرنداشت. با مرگ بیگانه بود و زندگی را با تمام وجودش دوست می داشت و می ستود. در حضور او هر چه بود؛ شوخی، خنده و بازگو کردن حکایت های شیرین بود و غم ها، دردها و رنج هایش را با کسی تقسیم نمی کرد، و مهمتر اینکه، دردهایش از اندازه شوخی ها و خوش صحبتی اش نمی کاست هرچند بسیار رنج می کشید.

 

 

 

سده های گمشده

«سده های گمشده» یکی از بزرگترین آثار دکتر پرویز رجبی است که پس از هزاره های گمشده و دوران باستان، در این اثر می کوشد تاریخ دوره های بعد را واکاوی کند. جلد نخست این کتاب با مباحثی همچون «حمله عرب ها به ایران؛ موقعیت عرب ها به هنگام رخنه به شمال»، «آغاز فرمانروایی امویان»، «بنی عباس»، «آغاز فرمانروایی دودمان های دوره اسلامی» و «روی دیگر سکه؛ اسلام و نخستین گفت و گوی مثبت تمدن ها» آغاز می شود و به موقعیت ایران و ایرانیان به هنگام حمله عرب ها، نبرد چهار روزه قادسیه، خروج یزدگرد از تیسفون، شکست نهاوند، قیام ابومسلم، جنبش های ایرانیان در زمان بنی عباس و... می پردازد. به باور پرویز رجبی:«صفحه های تاریخ ایران در دوره اسلامی، کمی سریع تر از صفحه های تاریخ ایران باستان ورق می خورند. سده ها تا حدودی جای هزاره ها را می گیرند. اما گم گشتگی همچنان نقش آزاردهنده خود را حفظ می کند... برای من سرگردانی داریوش سوم و یزدگرد سوم به همان اندازه در هزارتوهای تاریخ گم شده اند که سرگردانی سلطان جلال الدین خوارزمشاه یا لطفعلی خان زند... زهر قتل عام نیشابوریان به دست مغول ها و یا دهلویان به دست نادرشاه گرفته شده است یا به عبارت دیگر گم شده است. حتی برخی از رودخانه ها خشک شده اند و دل کوه ها را شکافته اند و راه ها را برای اینکه کوتاه تر بکنند جا به جا کرده اند» وی در این کتاب می کوشد تا آنجا که می تواند هویت این گمشده ها را به مخاطبان بشناساند و در ادامه مجموعه پنج جلدی هزاره های گمشده، مجموعه ده جلدی سده های گمشده ها را پدید می آوَرد که البته با درگذشت وی این اثر ارجمند ناتمام می ماند. او در سده های گمشده به جای تکیه بر جنگ ها و درگیری ها که در این گونه تاریخ نگاری ها روشی سنتی به شمار می آید، به گفت و گوی مدنی ایرانیان با خود و دیگران می پردازد و زیبا بیان می کند که «در اینجا تاج پُرزیور حکیم ابوالقاسم فردوسی است که خواهد درخشید» رجبی در این کتاب در پی آشتی دادن مردم با تاریخ است بنابراین از تاریخ نگاری خشک و سنتی فاصله گرفته، از روایت های ملال آور پرهیز می کند و نگاهی مسئولانه به تاریخ پرفراز و نشیب ایران دارد. تاکنون شش جلد از مجموعه «سده های گمشده» توسط نشر پژواک کیوان منتشر شده است که اثری درخشان در بازخوانی تاریخ ایران به شمار می رود.

 

سفرنامه انورآب

کتاب «سفرنامه اونورآب» یکی از بهترین و پرطرفدارترین کتاب های پرویز رجبی است. در این کتاب که گزارش سفر دکتر رجبی به کانادا و به تعبیری جامعه شناسی مهاجرت است، از یک سو با سفرنامه ای شیرین و خواندنی مواجه هستیم، و از سویی نیز، با «خودمان» مواجه می شویم. او در این کتاب ذره بین را از روی ما بر نمی دارد و همان دم که در هواپیما نشسته و آغاز سفر می شود، این را صمیمانه با مخاطبان در میان می گذارد:«من اگر در سفرنامه ام درباره خانه های خودمان که در سینه آسمان به یادشان افتاده ام ننویسم، چگونه خواهم توانست از خانه و کاشانه دیاری دیگر بنویسم. مگر می شود به بهانه سفر به اون ور آب این ور آب را ندید از اوج آسمان؟... نه! بنا نیست که سفرنامه من تنها به اون ور آب بپردازد. من از این ور آب هستم. با همه ریشه هایم.» و خود نیک می داند که چنین نگرشی نقدها، اعتراض ها و فریادهایی را نیز می تواند در پی داشته باشد، از این رو با پژمان بختیاری همصدا می شود:«من ای مردم شما را دوست دارم...» و تصریح می کند که:«هرگز شما را فدای دوستی نخواهم کرد و عیب بین شما خواهم بود و سوگند که نه عیب جویتان...» و با چنین رویکردی، خود را با ما، و ما را با خود، همسفر می کند. سفری خاطره انگیز، پرماجرا و مهمتر از همه، تأمل برانگیز. هرچند درونمایه کتاب، همسو با «ستارگان فریب خورده» نوشته فتحعلی آخوندزاده، «سازگاری ایرانی» نوشته مهندس مهدی بازرگان، «خلقیات ما ایرانیان» اثر محمد علی جمال زاده و... است اما اینجا در متنِ یک سفرنامه و با روایتی بسیار جذاب تر از آنچه اشاره شد، مواجه هستیم. رفتارهای ناپسند، عادت های ناخوشایند، معماری بی ذوق و سلیقه و... موضوع هایی هستند که او تلاش دارد با تصویرهایی که دیده و با درنگی بر تاریخ (و نگاه به گذشته های دور و نزدیک) در ذهن ما به پرسش بکشاند. شاید بتوان اثر دیگرش «ناتنی ها» را که انتشارات ایران شناسی در سال 1389 منتشر ساخت را نیز در امتداد این کتاب پنداشت. کتاب «سفرنامه اونورآب» در سال 1386 و توسط نشر اختران راهی بازار کتاب ایران شده است.

 

...از تألیف های دکتر پرویز رجبی می توان به؛ ترازوی هزارکفه، کریم خان زند و زمانه او، هزاره های گمشده، سده های گمشده، معماری ایران در عصر پهلوی، شما در این خانه حقی ندارید، ایران شناسی فرازها و فرودها، تخت جمشید بارگاه تاریخ، تاریخ خط میخی فارسی باستان، کاشان نگین انگشتری تاریخ ایران و... از ترجمه هایش می توان به؛ کویرهای ایران نوشته سون هدین، از زبان داریوش اثر هاید کاری کخ، شهریاری ایلام اثر والتر هینتس، ماه عسل ایرانی نوشته ویلهم لیتن، مارکوپولو در ایران اثر آلفونس گابریل، یافته های نو نوشته والتر هینتس و... از داستان هایش می توان به؛ لاهوت، سیمرغ، شهر ما،  ماهی قرمز حوض همسایه و دشنه و سیب گمشده و از شعرهایش هم به «دیوارنوشت ها» اشاره کرد.