شریعتی در باغ آبسرواتوآر
به مناسبت سالروز تولد دکتر علی شریعتی
شریعتی در باغ آبسرواتوآر
محمد صادقی
...آیا در کویر می توان دعوتی به آبادی دید و یا آن آبادی های امیدواری که او را پیام آورش می دانند، به یمن پشت کردن به کویر ساخته شد؟ شریعتی، ساکن دنیاهای متداخل است، دنیاهایی که خود خالق آن ها است و کویر دعوتی است به این هزارتویی که جهان او، تاریخ او، میهن او و دل اوست.
سوسن شریعتی
اگر دکتر علی شریعتی را در سخنرانی مشهورش در مسجد نارمک «پس از شهادت» و ترجیع ارغوانی واژه هایی که به باد سحرگاهان می سپارد تا پیغام آشنا را به آشنا برساند، بررسی کنیم؛ زمانی که «موج موجِ خزر، از سوک، سیه پوشان اند»، او را این گونه خواهیم شناخت که قصد دارد، به تعبیر شاعر، مبارزان را به ساکنان «شهر خفته» بشناساند. سپس، روایت های خوانده و شنیده را هم بهتر فهم خواهیم کرد؛ آنجا که می خوانیم پس از وارد شدن به دفتر شرکت سمرقند، و شنیدن خبر اعدام گروهی از چریک ها، بسیار متأثر شده، در خود فرو رفته و هنگامی که دفتر را ترک می کند به اندازه دو پاکت سیگار، ته سیگار در جاسیگاری اش جا می گذارد، و چون زمین را تهی از رندان می بیند، ناگزیر خود را همچون فریادی بر سر شهر خاموش آوار می کند. محمد مهدی جعفری با صراحت می گوید (مجله چشم انداز ایران، شماره 24) که او خود را موظف به تبلیغ مسلحانه می دانسته، و باز هنگامی که کارگردان فیلم قیصر از قول وی ابراز می دارد (مجله شهروند امروز، شماره 71) بین دو فیلم قیصر و گاو، فیلم مورد نظر ما قیصر است، نمی توان تردید روا داشت که او نسبت به فضای حاکم بر جامعه اش (و انسداد سیاسی موجود) اعتراض داشت و آن را بر نمی تابید. با این وجود، شریعتی را تنها با چنین نگرشی نمی توان شناخت، زیرا وقتی «کویر» چاپ می شود، برای برخی پذیرفتنی به نظر نمی آید. برای نمونه، صادق قطب زاده و دوستانش در جمعی چنین زمزمه می کنند که:«شریعتی هم برید»... شریعتی، نیک می دانست که یک دگرگونی بزرگ اجتماعی، بدون ایجاد یک تغییر فکری پدید نخواهد آمد (سامان یافته بر اساس تیپ فرهنگی مردم) و برای همین بر ضرورت آگاهی بخشی به جامعه تأکید داشت و هر دگرگونی بزرگ را قبل از ایجاد آگاهی، فاجعه بار می خواند. او ایده پردازی را بر کنشگری مقدم می شمارد، مگر نه اینکه در مقایسه جنبش مشروطه و انقلاب فرانسه می گوید:«...مشروطه با چند تا فرمان و فتوا شروع می شود. در صورتی که انقلاب کبیر فرانسه با یک قرن اندیشیدن، تفکر، بینش تازه و حرکت مترقی و آگاه و روشنگرانه.» اما از سوی دیگر، شتابزدگی اش را نیز نمی توان نادیده انگاشت. در حالی که هواداران جنبش مسلحانه او را به لالایی خواندن برای جوانان (و همسویی با رژیم شاه) و بی عملی متهم می ساختند، و ساواک نیز چندان نسبت به کارهای فرهنگی وی حساسیت نداشت، سرانجام، اثرگذاری او، هم هواداران جنبش مسلحانه (و چریک ها) و هم ساواک را غافلگیر کرد، اندیشه های وی به متن جامعه راه یافته بود و دیگر کار از کار گذشته بود... البته اینکه بخواهیم آثار وی را در جهت اقدام های غیرمسالمت آمیز و خشونت بار بپنداریم که نبرد مسلحانه را یگانه راه رهایی می پنداشت، چندان درست به نظر نمی رسد، آن هم زمانی که اسلحه ها به سرعت جایگزین کتاب می شوند، این را در هیچ کجای آثار شریعتی نمی توان فهم کرد که همواره بر خواندن و دانستن تکیه داشت (در شرایطی که، برخی از چریک ها با خواندن چند کتاب و جزوه خود را در نوک پیکان اندیشگی جهان تصور می کردند) هرچند متأثر از فضای روشنفکری جهانی، عملگرایی را بخش مهمی از کار روشنفکری تعریف می کرد، که در آن روزگار، راه میانه، میان مایگی تعبیر می شد و او در آن روزگار که تولید اندیشه –بویژه در صف مذهبی ها- از رمق افتاده بود، فهمید که باید بار این کم کاری را به دوش بکشد، فضای منجمد را بشکند و موجی تازه در جریان نواندیشی دینی راه اندازد. به تعبیر مصطفی رحیمی، به روی روشنفکر تنها یک راه درست باز است، راهی که به میان مردم می رود و شریعتی این راه را گشود...
اما اگر در جستجوی زیستِ اصلی شریعتی باشیم، آن را در دغدغه های وجودی اش (و در کویریات) می توان فهم کرد آنجا که ادبیات اگزیستانسیالیستی اش غوغا می کند و مخاطبان را به مواجهه ای بی امان با خود فرا می خواند. چند سال قبل، فاطمه صدرعاملی، برایم تعریف می کرد؛ زمانی که همراه با امام موسی صدر در پاریس بسر می برده، امام موسی صدر چند بار به «باغ آبسرواتوآر» می رود. وقتی علت را جویا می شود، امام موسی صدر در پاسخ می گوید که؛ من خیلی پیگیر بودم احساسی را که دکتر شریعتی در آن باغ تعریف می کند، داشته باشم و در باغ آبسرواتوآر به دنبال آن احساس می گشتم...
محمد صادقی/1359