نگاهی به کتاب «جهان مسطح است» نوشته توماس فریدمن

 محمد صادقی

 

کتاب «جهان مسطح است» دربردارنده آراء و نظرات توماس فریدمن درباره تاریخ قرن بیست و یکم، روند جهانی شدن و تحولات دوره معاصر است که با توجه به پیشرفت های شگفت انگیز علمی و صنعتی و گسترش ارتباطات، مردم را بیش از هر زمان، و هر دوره ای در تاریخ به یکدیگر نزدیک ساخته و پیوند داده است. فریدمن در این کتاب از جهانِ مسطح رازگشایی می کند و با تبیین رویداد مسطح شدن جهان در اوایل قرن بیست و یکم مفهوم آن را برای کشورها، شرکت ها، جوامع و افراد و چگونگی سازگار شدن دولت ها و جوامع با این پدیده توضیح می دهد. از دیدگاه فریدمن، مسطح بودن همان متصل بودن است، به معنای کاهش موانع تجاری، فرهنگی و سیاسی برای ساکنان کره زمین.

جهان چگونه مسطح شد؟ این پرسش، نام نخستین فصل از کتاب فریدمن است. چنانچه فریدمن در این فصل توضیح می دهد هنگامی که از سفر خود به هندوستان باز می گردد، کشف خود را تنها با همسرش در میان می گذارد و در گوش او زمزمه می کند که، جهان مسطح است! اما اینکه چگونه به این نتیجه و به این باور رسیده را نیز به تفصیل بیان می کند. شاید همه چیز از اتاق کنفرانس ناندان نایلکانی (Nandan Nilekani) در شرکت اینفوسیس تکنولوجیز (Infosys Technologies) آغاز شده باشد. فریدمن، اینفوسیس را یکی از گوهرهای جهان تکنولوژی اطلاعات در هند و نایلکانی، مدیر عامل آن را یکی از مورد احترام ترین مدیران این کشور می خواند. وی برای بازدید از اینفوسیس و گفت و گو با نایلکانی همراه با گروه دیسکاوری تایمز، به محل شرکت که در فاصله کمتر از چهل دقیقه ای مرکز بنگلور قرار داشته، می رود. وقتی وارد محوطه اینفوسیس می شود، خود را در دنیای دیگری می بیند، در کنار یک میدان بزرگ گلف، یک استخر تفریحی، صخره ها و چمن های تزئینی، چندین رستوران و یک باشگاه ورزشی مجلل و ساختمان هایی که در برخی از آنها، کارکنان اینفوسیس در حال نوشتن برنامه های نرم افزاری برای شرکت های بزرگ آمریکایی یا اروپایی بوده و در ساختمان های دیگر، امور پشتیبانی شرکت های بزرگ آمریکایی و موسسات چندملیتی مستقر در اروپا اداره می شده اند. نایلکانی پس از گفت و گو، گروه تلویزیونی همراه فریدمن را به گردش در مرکز کنفرانس های جهانی اینفوسیس دعوت می کند. در یک ضلع از این سالن بزرگ زیرزمینی، صفحه نمایشگر بسیار بزرگی به ابعاد دیوار که در بالای آن دوربین های ویژه کنفرانس از راه دور نصب شده بوده، قرار داشته، نایلکانی در حالی که با افتخار به بزرگترین صفحه نمایشگر مسطحی که فریدمن تا آن زمان دیده بوده است اشاره می کرده، توضیح می دهد که، این اتاق کنفرانس احتمالا" بزرگترین صفحه نمایشگر در آسیا و متشکل از چهل صفحه دیجیتال متصل به هم است و در ادامه می افزاید که اینفوسیس می تواند در هر زمان و برای هر پروژه ای، نشست مجازی مدیران اصلی زنجیره ای جهانی خود را روی این پرده بزرگ برگزار کند، نایلکانی توضیح می دهد که در آنجا می توانند با دیگران در نیویورک، بوستون و سانفرانسیسکو به طور زنده و همزمان گفت و گو کنند و اگر محل اجرای پروژه در سنگاپور باشد، فرد مربوطه در آنجا نیز می تواند به آن کنفرانس بپیوندد، و این را نمونه ای از جهانی شدن می انگارد. نایلکانی در ادامه ابراز می دارد که، همزمان، رایانه ارزان در تمان جهان گسترش یافته و با یک انفجار نرم افزاری، شامل پست الکترونیک، موتورهای جستجوگر مانند گوگل و... فرآیند توسعه از راه دور تسهیل شده است... اما زمانی که فریدمن بیرون از دفتر نایلکانی روی نیمکتی نشسته و منتظر آماده شدن دوربین گروه تلویزیونی است، نایلکانی صحبت هایش را جمع بندی کرده و جمله ای را بر زبان می آورد که فریدمن را تکان می دهد:«میدان بازی مسطح شده است» و مقصود وی این بوده که کشورهایی مانند هند در عرصه دانایی در جهان توان رقابت یافته اند. نایلکانی تأکید می کند که آمریکا با چالشی جدید روبرو شده اما این چالش برای این کشور پرفایده است زیرا همواره توان آنها در مواجهه با چالش ها ظهور می یابد. در مسیر پر دست انداز بازگشت به بنگلور، این عبارت همچنان در گوش فریدمن تکرار می شده و طنین داشته:«میدان بازی مسطح شده است» این جمله نایلکانی، مدت ها ذهن و ضمیر فریدمن را به خود مشغول می سازد تا سرانجام به این نتیجه برسد که آنچه نایلکانی می گوید به تعبیری به این معناست که جهان مسطح شده است. مسطح، همچون صفحه نمایشگری که او بر روی آن میزبانی کل زنجیره تدارکات جهانی خود را سامان می دهد. جمله کوتاه و پرمعنای نایلکانی هیجان زیادی در فریدمن پدید می آورد تا دریابد اکنون این امکان برای افراد بیشتری ایجاد شده تا با افراد بیشتری از کره زمین در زمینه های کاری بیشتری، بیش از هر زمان دیگر در تاریخ جهان و با فرصت های برابر، به کمک کامپیوتر، پست الکترونیک، شبکه های فیبر نوری، کنفرانس از راه دور و نرم افزارهای پویا و جدید، همکاری و رقابت کنند. چیزی که وی با سفر به هند در می یابد و آن را موضوع کتاب خود قرار می دهد. اما هیجان زدگی وی در اینکه به این نتیجه رسیده که جهان مسطح است یا دارد مسطح می شود و به دنبال آن بسیاری از مفاهیم دگرگون خواهند شد، خلاصه نمی شود، هیجان وی دلیل دیگری هم دارد. به این معنا که انسان اینک تمام مراکز دانایی کره زمین را، به عنوان آغازی بر یک دوران شگفت آور و سرشار از کامیابی، خلاقیت و همکاری بین جوامع و افراد، در یک شبکه جهانی، در حالی که سیاست و تروریسم آن را مسدود نسازند، به هم پیوند داده است. اندیشیدن درباره جهان مسطح، به گونه ای در وی هراسی نیز به وجود می آورد، که ریشه آن در واقعیتی نهفته که تنها برنامه نویسان و کاربران ساده اینترنت نیستند که در این عرصه حضور دارند بلکه شبکه های تروریستی و افراد تاریک اندیش نیز در این عرصه حضور دارند.

فریدمن در این کتاب به موضوع یازده سپتامبر هم می پردازد و درباره تروریست ها، زندگی و پیشینه آنها نکته هایی را بازگو می کند که جای اندیشیدن دارد، او به عاملان هواپیماربایی ها اشاره کرده و از وضعیت زندگی شان می گوید، اینکه تحصیل کرده بوده اند، در کشورهای اروپایی زندگی کرده و در فقر بسر نمی برده اند و در خانواده های بنیادگرا هم رشد نکرده اند و با طرح این واقعیت ها، دلایل دیگری را در پیوستن آنها به این گروه های دیگرستیز جستجو می کند... همچنین وی نسبت به رویکرد تند آمریکا پس از رخداد وحشتناک یازده سپتامبر هم انتقادهایی را وارد می سازد...

در فصلی از کتاب با نام «جهان نامسطح» وی یکی از نتایج ناخواسته جهان مسطح را برقراری رابطه مستقیم بیشتر فرهنگ ها با هم می داند و می گوید این پدیده مردم و فرهنگ ها را بسیار شتابان تر از آنکه آمادگی اش را داشته باشند به هم پیوند می زند ولی این را تنها از یک زاویه نمی بیند و ابراز می دارد که احساس تهدید، سرخوردگی و تحقیر هم می تواند از پیامدهای آن باشد. فریدمن نکته مهمی را خاطرنشان می سازد اما آنچنان که باید به آن نمی پردازد و با توضیحی کوتاه و ارائه چند نمونه از آن می گذرد. روابط میان فرهنگ ها در دنیای کنونی و با درنظر داشتن آرای فریدمن، با همه دوره های تاریخی متفاوت است و جهان وارد دوران دیگری شده که قابل مقایسه با گذشته نیست. هرچند فاصله ها روز به روز کمتر می شود و ارتباطات گسترش می یابد اما این همواره به معنای تحکیم پیوندهای انسانی و ایجاد دوستی میان مردم نمی تواند باشد و گهگاه آسیب هایی را نیز می تواند در پی داشته باشد زیرا از نظر فرهنگی تمام مردم جهان در یک سطح و نزدیک به هم نیستند، برخی به این لحاظ بسیار عقب مانده اند و طبیعی ست که واکنش های ناخوشایندی را نسبت به آنچه فرهنگ و تمدن جدید بنیان گذاشته، از خود نشان دهند و نابودی آن را کینه توزانه هدف خود قرار دهند که این موضوع (و موضوع های مرتبط با آن) در آثار و نوشته های برخی از نویسندگان ایرانی و خارجی همچون؛ محمد علی اسلامی ندوشن، فریدون مجلسی، آمارتیاسن، اوبر ودرین، برایان بیدهام و... و از منظرهای گوناگون نقد و بررسی شده است.

فریدمن در این کتاب می نویسد:«من اعتقاد دارم مسطح شدن جهان، در صورت تداوم و در گذر زمان به عنوان یکی از نقاط عطف یا دگرسانی بنیادی، چون اختراع چاپ توسط گوتبرگ، یا ظهور دولت-ملت ها یا انقلاب صنعتی شناخته خواهد شد که هر یک، در دوران خود، نقش انسان ها، نقش و ساختار دولت ها، شیوه تجارت، رسم جنگیدن، جایگاه زنان، قالب های دینی و هنری راه های دانش پژوهی را، فارغ از برچسب های سیاسی که ما به عنوان یک تمدن به خود و دشمنانمان زده ایم، دگرگون ساختند» و سپس به گفته ای از راث کوپف اشاره می کند:«در تاریخ نقاط محوری یا نقاط عطفی وجود دارند که تحولات حاصل از آنها، به یمن گستردگی، چند وجهی بودن و غیر قابل پیش بینی بودن در زمان خود، قامتی افراشته تر دارند» همچنین فریدمن درباره تسطیح جهان، نکته ای را مطرح می کند که جای تردید ندارد و آن، مقایسه ای است از منظر سرعت و گستره رخدادها. او برای نمونه به پیدایش صنعت چاپ اشاره می کند که تنها بر بخش کوچکی از کره زمین اثرگذار بوده و همین طور انقلاب صنعتی که آن هم چنین بوده است. در حالی که فرآیند تسطیح با شتاب رخ می دهد و مستقیم و غیرمستقیم بر ساکنان گیتی اثر می گذارد.

توماس فریدمن در کتاب خویش، به ده نیرویی که جهان را مسطح ساختند هم می پردازد، مانند فرو ریختن دیوار برلین، گسترش وب و...، «فرو ریختن دیوار برلین» در 9 نوامبر 1989 موازنه قدرت را در سراسر جهان به سود مردمسالاری و به زیان دیکتاتورها و حکومت های خودکامه زیر سلطه شوروی، تغییر داد و این نخستین نیرویی است که فریدمن به آن توجه نشان می دهد. برچیدن دیوار برلین به معنای شکافی در پرده آهنین بود، پرده ای که مانع از دستیابی به اطلاعات در بخش هایی از جهان می گردید و این شکاف چنان تأثیرگذار بود که به سرعت مرزهای غیرانسانی میان ملت ها را درنوردید و موجب فروپاشی شوروی که به خاطر ناکارآمدی از درون سست گردیده بود، شد و به عبارتی پنجره های بسته، گشوده شد... «گسترش وب» هم از نظر فریدمن نیرویی موثر در مسطح ساختن جهان است. به این صورت که در اواسط دهه 1990 رایانه های شخصی این امکان را در اختیار مردم در سراسر جهان قرار دادند تا بتوانند مطالب شخصی خود را در قالب دیجیتال پدید آورند اما تحولی دیگر هم که لازم بود که رخ داد، تا افراد بتوانند مطالب خود را به همه جا فرستاده و دیگران را از آن باخبر سازند، این رویداد تازه اینترنت بود که از نظر وی نیرویی بزرگ و تسطیح کننده به شمار می آمد.

توماس فریدمن (Thomas Friedman) متولد 1953، نویسنده و روزنامه نگار مشهوری است که در سال 1981 با سمت گزارشگر امور مالی و اقتصادی و متخصص در مسائل اوپک و اخبار حوزه نفت، به مجله نیویورک تایمز پیوست و همکاری خود را به عنوان گزارشگر ارشد مسائل دیپلماتیک، امور کاخ سفید و اقتصاد بین الملل با این روزنامه ادامه داد، او که سفرهای متعددی به سراسر جهان داشته، مقاله های فراوانی درباره مناقشه خاورمیانه، جنگ سرد، سیاست های داخلی و خارجی آمریکا، اقتصاد بین المللی و تأثیرات جهانی تهدید تروریسم نوشته که بسیاری از این مقاله ها در ایران هم منتشر شده است. همچنین او موفق شده است برای مقاله های خود در نیویورک تایمز سه بار جایزه پولیتزر را به دست آورد.